من مانده ام با دنیای بی سر و ته ظالم! حق من، حق من بود و توی نزدیک به من، منِ مظلوم رو به دام ظلمت خود انداختی.
از اتاق بیرون رفتم. گوشیم رو پیدا نمیکردم. توی اتاق نبود و مجبور شده بودم اتاق مامان و بابا رو هم بگردم؛ ولی هیچ خبری ازش
نبود. مطمئن بودم توی اتاق خودم بود. فرزاد رو دیدم که داشت از اتاقش بیرون می اومد. پرسیدم:
-گوشیم رو ندیدی؟
پوزخندی زد و همونطوری که از کنارم رد میشد، جواب داد:
-دست بابا بود.
فرصت نشد بپرسم »دست بابا چیکار میکنه؟« بیخیال پرسیدن شدم و وارد پذیرایی شدم. قیافه بابا حسابی قرمز بود. گوشیم توی
دست هاش داشت له میشد! پرسیدم:
-بابا؟ گوشی من دست توئه؟
به قدری بد و دردناک توی گوشم زد که پرت شدم. صورتش از عصبانیت سرخ سرخ شده بود. مامان هی به صورت خودش چنگ
میزد و بابا رو دعوت به آرامش میکرد؛ اما من فقط به این فکر میکردم »چیکار کردم؟« و این سؤالی بود که مدام دور سرم
میچرخید. بابا داد زد:
-اشکان؟ ها؟ به این فکر نکردی من آبرو دارم؟ اصالً تو به کسی هم فکر میکنی؟
قفل کرده بودم، چه مغزم و چه زبونم! هیچکدومشون من رو یاری نمیکردن. چی رو باید توضیح میدادم؟ توضیحی هم داشتم؟
چهار زانو نشستم و با حالتی گیج، به بابا که فریاد میزد نگاه میکردم. اونقدری گیج و سردرگم بودم که هیچ چیزی به گوشم
نمیرسید. فقط دنبال جوابی بودم که بتونم عصبانیت بابا رو بخوابونم. وگرنه ممکن بود من رو نیست و نابود کنه. دهنم رو باز کردم و
گفتم:
-بابا!
اطلاعات اثر :
دانلود رمان عاشقانه و اجتماعی طمع زندگی
دانلود رمان عاشقانه و فانتزی الماس جاودانگی
دانلود رمان عاشقانه شاهزاده ای از آسمان جلد اول از نارسیس زد ای آر
دانلود رمان عاشقانه و معمایی ایستاده مردن
دانلود رمان ثانیه های مرگ از بهاره عبدالمالکی
دانلود رمان من مهربانم از افسون امینیان
دانلود رمان زندگی را ورق بزن از م.صالحی
توجه:تمامی رمان ها توسط ناظرین انجمن چک شده و سانسور شده اند و برای تمامی سنین مناسب میباشند
[…] دانلود رمان عاشقانه طمع زندگی […]
[…] دانلود رمان طمع زندگی […]