دانلود رمان خورشید سیاه اثر معصومه رحمتی علمی با لینک مستقیم و ژانر عاشقانه در سایت کافه نویسندگان
این رمان در ۸ فصل برای شما روایت میشود در مورد دختری میباشد که در آتش سوزی صورتش دچار سوختگی میشود و اسم داستان برگرفته از علامت خورشید سیاه روی دست اوست
با داستان او همراه شوید
فصل اول: نجات یافته ۹
فصل دوم: آغاز یک فاجعه ۳۹
فصل سوم: باید رفت ۵۳
فصل چهارم: خانواده ی خوب defined not Bookmark! Error .
فصل پنجم: زندگی آشفته defined not Bookmark! Error .
فصل ششم: بدترین فرار defined not Bookmark! Error .
فصل هفتم: عالقه ی از دست رفته defined not Bookmark! Error .
فصل هشتم: غریبه ی آشنا defined not Bookmark! Error .
فصل نهم: وطن فراموش شده defined not Bookmark! Error .
فصل دهم: افشای حقایق defined not Bookmark! Error .
فصل یازدهم: زندگ ی نکبت بار defined not Bookmark! Error .
فصل دوازدهم: شروعی دوباره defined not Bookmark! Error
فصل س یزدهم: شاید خوب، شاید بد defined not Bookmark! Error .
فصل چهاردهم: مرگ یک آدم خوب defined not Bookmark! Error .
فصل پانزدهم: آغاز یک شیرینی defined not Bookmark! Error .
فصل شانزدهم: از خود گذشته defined not Bookmark! Error .
فصل هفدهم: پایانی خوش defined not Bookmark! Error
با استشمام بوی ال*کل، چشمانم را باز کردم…
اول همه چیز را تار دیدم، اما بعد از دقایق ی پلک زدن، دیدم بهتر شد. دی وارهای سفید و بوی ال*کل، نشانه ی آن بود که در
بیمارستان هستم!
چند لحظه ای طول کشید تا همه چیز را به خاطر بیاورم، آتش سوزی و بوی گوشت سوخته
یعنی من زنده بودم؟!
با درد تکانی خوردم و روی تخت نشستم، تخت “جیرجیر ” ضعیفی کرد.
دست هایم بخاطر دستکش های ضد حریقی که در روز آتش سوزی پوشیده بودم، سالم مانده بودند.
نگاهم به تتوی خورشید سیاه رنگ و توخالی پشت دستم که شش نقطه در وسط آن حک شده بود، افتاد.
“ای کاش دستانم هم می سوختند و این خورشید سیاه پاک می شد !”
با یادآوری اینکه فرصت نکرده بودم ماسک ضد حریق بزنم، شتاب زده به صورتم دست کشیدم که متوجه باند پیچیهای روی
صورتم شدم؛
– پس صورتم هم سوخته بود!
هنوز در شوک بودم که پرستاری وارد اتاق شد.
پرستار که موهای بورش را دم اسبی بسته بود، با دیدن من لبخند کم رنگی زد.
– عزیزم، پس بالخره به هوش اومدی؛ برادرت خیلی نگرانت بود.
“برادرم؟ من که برادر نداشتم!”
بدون گفتن کلامی فقط نگاهش کردم. با طمأنینه نزدیک تر آمد و گفت:
– حالت چطوره؟
آب دهانم را قورت دادم و نفس عمیقی کشیدم.
– پوست صورتم می سوزه!
اطلاعات اثر :
دانلود رمان خورشید سیاه اثر معصومه رحمتی
دانلود رمان عاشقانه یادگاری از مهشید
دانلود رمان شروعی همراه با عشق از الیکا
دانلود رمان عاشقانه میشل از فاطمه زارعی
دانلود رمان جدید و عاشقانه شکاف
دانلود رمان عاشقانه شاهزاده ای از آسمان جلد اول از نارسیس زد ای آر
توجه:تمامی رمان ها توسط ناظرین انجمن چک شده و سانسور شده اند و برای تمامی سنین مناسب میباشند
[…] دانلود رمان عاشقانه خورشید سیاه از معصومه رحمتی […]