کتاب مردی با نقاب آهنین | الکساندر دوما

دانلود و خرید کتاب رمن مردی با نقاب آهنین اثر الکساندر دوما
دسته‌بندی‌ها: , تاریخ به روز رسانی: 26 دی 1400
اطلاعات اثر:
  • دسته بندی:داستان و رمان
  • عنوان:مردی با نقاب آهنین
  • نویسنده:الکساندر دوما
  • ژانر:اجتماعی | کلاسیک
سوالی دارید؟
  • جدیدترین آثار
  • برترین آثار از برترین نویسندگان
  • خرید مطمئن
  • نشر قانونی آثار نویسندگان
  • مجوز رسمی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی

رایگان!

امتیاز دهید

کتاب مردی با نقاب آهنین از الکساندردوما  یکی از پرفروش ترین رمان های فرانسوی است که در کشور ما هم ترجمه شده و توانسته به فروش بالایی دست یابد.

خلاصه کتاب مردی با نقاب آهنین | الکساندر دوما :

«مردی با نقاب آهنین» نوشته الکساندر دوما (۱۸۷۰-۱۸۰۲) رمان‌نویس و نمایش‌نامه‌نویس فرانسوی را الیور هو برای گروه سنی «ج» و «د» بازنویسی کرده‌است. دوما به خاطر رمان‌های ماجراجویانه فراوانش یکی از مشهورترین نویسندگان فرانسه به‌شمارمی‌رود. بسیاری از رمان‌های او، از قبیل «کنت مونت کریستو» و «سه تفنگدار» رمان‌هایی دنباله‌دار و سریالی هستند

رمان در مورد مردی است که در قرن 14 میلادی بر علیه دیکتاتوری لویی 14 میجنگد. در یکی از شب ها این مرد در زندان میمیرد. 8 سال پس از مرگ او برادر زن پادشاه ادعا میکند که او لردی بود که بر علیه پادشاه دسیسه میکرد. از آن روز به بعد مردی با نقاب آهنین تبدیل به یکی از برترین افسانه های فرانسه شد. از آنجایی که هیچکس چهره مردی با نقاب آهنین را ندیده بود تبدیل به قهرمانی بر علیه پادشاه لویی شد

در واقعیت این مرد ناشناس که هرگز فردی چهره‌اش را ندیده بود یک ماسک از جنس مخمل به چهره داشت و نه یک ماسک آهنین و گفته می‌شد به دستور لویی چهاردهم پادشاه فرانسه او محکوم بود همواره حتی هنگام خواب ماسک را به چهره داشته‌باشد: دیروقت بود که آرامیس وارد زندان باستیل شد. این زندان، مشهورترین زندان فرانسه بود و او برای ملاقات با یکی از زندانیان به آنجا رفته بود

بخشی از کتاب مردی با نقاب آهنین | الکساندر دوما :

دیروقت بود که آرامیس وارد زندان باستیل شد. این زندان، مشهورترین زندان فرانسه بود و او برای ملاقات با یکی از زندانیان به آنجا رفته بود. آرامیس گفت: «می‌خواهم تنها با او حرف بزنم.» او فانوس نگهبان را گرفت و به داخل سلول زندانی قدم گذاشت. سپس، با اشاره به نگهبان گفت که در را ببندد. زیر پنجره‌ی کوچک سلول، مردی جوان روی تختی دراز کشیده بود؛ درحالی که نیمی از صورت او زیر بازوهایش پنهان بود. آرامیس روی صندلی کنار تخت او نشست.

مرد جوان سرش را بلند کرد و با لحنی سرد اما قاطع گفت: «از من چه می‌خواهی؟» آرامیس گفت: «می‌خواهم تو را به یاد دوران کودکی‌ات بیندازم. آیا مردی را به خاطر داری که همیشه به دیدنت می‌آمد و نیز آن بانویی که لباس ابریشمین سیاه می‌پوشید و موهایش را با روبان‌های سرخ‌رنگ می‌آراست؟»

 

انتنشارات

زبان

فارسی

شابک

نوع فایل

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “کتاب مردی با نقاب آهنین | الکساندر دوما”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سبد خرید

هیچ محصولی در سبد خرید نیست.

ورود به سایت